۱۸:۴۸
یکشنبه ۰۲ خرداد ۹۵
یکشنبه ۰۲ خرداد ۹۵
من ديشب به اقا احسان گفتم.
نميدونم كارم درست بود يانه نميدونم چي ميخواد بشه،ولي وقتي همه چيز رو گفتم خالي شدم.
ولي ترس جديدي دارم.قبلا ميترسيدم كه يروزه متوجه بشه حالا كه متوجه شده ميترسم كه....
اي خدااااااااا خودت بودي ديدي دوسال چي كشيدم،خودت يكاري كن خدا
ديشب قبل اين كه بهش بگم با دوستم حرف زدم بهم گفت سارا خودتو اذيت ميكني يا بهش بگو يا بيخيالش شو ،البته تو كه بيخيال نميشي اگه ميخواستي بعد دوسال ميشدي
من ديشب پيش دوستم قسم خوردم اگه اتفاقي هم نيفته فراموشش نميكنم،من نميتونم فراموشش كنم ،دوستام ميگن اگه با يكي دوست بشي اونو فراموش ميكني ولي تاحالا هركي اين حرفو بهم زده ديگه باهاش حرف نزدم.فائزه،فاطمه،صبا،
- ۱,۰۲۶ بازديد
- ۰ نظر